اشک ها قطـره نیستنـد !

بلکه کلمـاتى هستنـد که مى افتنـد ....

فقط بخاطـر اینکه :

پیـدا نـمیکنند کسى را

که معنــى این کلمـات را بــفهمـد ... !!!


تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:14 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |



بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است

 


دلــــــــم میخواهد

 


حســـادت کنم به خـــــــودم…


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:11 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |


 

گفتی بازی برد و باخت دارد …


ولی زبانم بند آمد بگویم که من بازی نکردم ؛ من با تو زندگی کردم !


.لعنتی


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:11 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

ایســــــتــــاده ام …

بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !

مـــن ،

همیــن جا ،

کنار قـــول هـایت ،

درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،

محـــــکم ایــستاده ام !!

موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:10 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 



کاش بودی . . .


وقتـی بغض مـی کردم . . .


فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . .


ببینم چشمـــــاتو . . . منـــــو نگاه کـن . . .


اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .!


فقط همـیــن …!!!



موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:9 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |


 

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:5 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 fu3319 300x259 جمله های دلتنگی جدید   مرداد 92

 

جمله های زیبا در مورد 

پیرمرد همسایه آلزایمر دارد …
دیروز زیادی شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود
از خواب بیدار شود …!

عادت ندارم درد دلم را ،
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . .
نه دردی دارم و نه قلبی

 

دلتنگم،
مثل مادر بی سوادی
که دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیره.

گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم…
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد…

 

انسان های بزرگ دو دل دارند :
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است …

دست های کوچکش
به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد
التماس می کند : آقا… آقا ” دعا ” می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا ” دعا ” می کند….

 

کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی… در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد وبرایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش، کودک پرسید:ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری!!!

در “نقاشی هایم” تنهاییم را پنهان می کنم…
در “دلم” دلتنگی ام را…
در “سکوتم” حرف های نگفته ام را…
در “لبخندم” غصه هایم را…
دل من…
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من…
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ­ااااااااده

 

قند خون مادر بالاست
دلش اما همیشه شور می زند برای ما

اشک‌های مادر , …مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مروارید!
حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد
دستانش را نوازش می کنم
داستانی دارد دستانش

پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند
عرق شرم …بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
… کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، ” چقدر تشنه بودم ”
پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است …

 

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :
می خورم به سلامتی ۲ بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم ۲ بوسه ؟!!
گفت :
اولیش اون بوسه ای که مادر بر گونه بچه تازه متولد شده میزنه و بچه نمی فهمه !

دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش میزنه و مادرش متوجه نمیشه


موضوعات مرتبط: داستانک ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 12:30 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره

خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه و دستامو بگیره و بگه :

ادما اذیتت میکنن؟؟؟؟؟ بیا بریم.....


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 11:48 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر زنده نیست..
یاد گرفتم عشق یعنی فاصله 
و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچگاه به هم نمیرسند....
یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه ی خودت وفادار نیست 
ویاد گرفتم هرچه عاشق تری تنهاتری..


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 11:44 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 شبی در عالم مستی نشستم گریه ها کردم...
برای این دل خسته شبی تا صبح دعا کردم....
دعا کردم که از یادم رود یارم....
ولی اهسته میگفتم....
خدایا اشتباه کردم.......


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 11:30 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

من درد میکشم تو اما چشمانت را ببند...

سخت است بدانم میبینی و بی خیالی.....................


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 1:0 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد بیاد توی تنهایی هام

ومنم اجازه ندم!...اونم بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و بگه مگه...

من مردم که تو تنها بمونی؟


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 23:42 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 نازنین فاصله میان ما از کجا تا کجا بود؟ما هردو شکستیم.....او دله مرا ومن غرورم را
ماهردو بریدیم....او از عشقه منو من از نبودنش
هر دو فراموش کرده بودیم..... او راه ورسم عاشقی را ومن هرکسی را جز او....
چه بی رحمانه بود ان لحظه ی شوم.....که هر دو رفتیم....
او در قلب دیگری و من به عمق درد.....
گله ای ندارم از او....میدانم نه من لایق او بودم ونه او لایق تنهایی....
یادش هست چه عذابی کشیده بودیم؟؟؟؟؟؟
او برای پیدا کردن بهانه ای برای جدایی ومن :برای بر هم نزدن ارامش او
....

 

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 23:20 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 دیروز با یه دسته گل اومده بود دیدنم 
با یه نگاه مهربون نگاهی که سالها ارزوشو داشتم و اون ازم دریغ میکرد
گریه کردو گفت دلش برام تنگ شده 
ولی من فقط نگاش کردم....
وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 22:57 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 دلم کما میخواهد....


از انهایی که دکتر فقط میگه:


((متاسفم فقط براش دعا کنید
))


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 22:4 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 17 صفحه بعد
.: Weblog Themes By mohamadreza :.